تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 97/9/27 | 12:4 صبح | نویسنده :
هستی ، اما....کمرنگ!
حرف میزنی.....اما تلخ،
محبت میکنی....اما....سرد!
چه اجباریست دوست داشتن من؟
گاه یک حرف ، یک زمستان آدم را گرم نگه میدارد و گاه یک حرف یک عمر آدم را سرد میکند....
یک روزمن سکوت خواهم کرد!
تو آن روز مفهوم دیر شدن را میفهمی!
تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 97/9/27 | 12:1 صبح | نویسنده :
گـــــــاهی...
شیرینیِ یه خاطره..
از کسی کہ دیگر نیست ،
دلت را
تا حدِ مرگ میزند ..!
تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 97/9/26 | 11:36 عصر | نویسنده :
رک بگویم از همه رنجیدم
از غریب و اشنا ترسیدم
با مرام و معرفت بیگانه اند
من ب هر سازی ک شد رقصیدم
در زمستان سکوتم بارها
بانگاه سردتان لرزیدم
رد پای مهربانی نیست که نیست...
من تمام کوچه هارا گردیدم
سالها از بس ک خوش بین بودم..
هر کلاغی را کبوتر دیدم...
بی خیال سردی آغوشها
من ب اغوش خودم چسبیدم
من شمارو لاب لای هر دعا
بارها بارها بخشیدم
.: Weblog Themes By Pichak :.